معنی رمان لئو تولستوى
حل جدول
آنا کارنینا
رمان مشهور لئو تولستوى
آناکارنینا
رمان تولستوى
آناکارنینا
نمایش نامه لئو تولستوى
میوه هاى فرزانگى
رمان لیف تولستوى
آناکارنینا
رمان لئو تولستوی
آنا کارنینا
لئو
نام کوچک تولستوی
نام تولستوی، واحد پول رومانی، خورشید
واحد پول رومانی
واحد پول مولداوی
لئو اساکی
برنده نوبل فیزیک در سال 1973 میلادی
گویش مازندرانی
پارس سگ
لغت نامه دهخدا
رمان. [رَ] (نف) ترسو و هراسان و گریزان. (ناظم الاطباء). شمان. (از برهان قاطع). رمنده. در حال رمیدن. رجوع به رمیدن شود:
بیابانی از وی رمان دیو و شیر
همه خاک شخ و همه ره کویر.
فردوسی.
رمان دید از او نامداران خویش
بر آنسان که بیند رخ گرگ میش.
فردوسی.
شد آن لشکر گشن پیش تورگ
رمان چون رمه ٔ میش از پیش گرگ.
اسدی.
هوا جای خاک و زمین جای خون
رمان ژنده پیلان و گردان نگون.
اسدی.
آنکه از گربه ای رمان باشد
کی خدای همه جهان باشد.
سنائی.
رمان. [رُم ْ ما] (ع اِ) انار و آن شش مزه دارد مانند سیب. (آنندراج). نار: فیهما فاکهه و نخل و رمان. (قرآن 68/55). رجوع به انار شود.
رمان. [رُم ْ ما] (اِخ) نام قصری است در واسط عراق و ابوهاشم یحیی بن دینار رمانی بدانجا منسوب است. (معجم البلدان).
معادل ابجد
1229